حرف مردم

دو گروه از مرم همواره شکست می خورند:

 

آنها که به حرف هیچکس گوش نمی دهند؛

و آنان که حرف همه را گوش می دهند.


موضوعات مرتبط: نوشته ها ، قصار کلمات ، ،
برچسب‌ها:

پنج شنبه 5 فروردين 1395برچسب:شکست,حرف,مردم,هیچکس,گوش,تاثیر گذار,, | 1:34 | Morteza |

وصال او ز عمر جاودان به                        خداوندا مرا آن ده که آن به

به شمشیرم زد و با کس نگفتم                 که راز دوست از دشمن نهان به

بداغ بندگی مردن در این در                       بداغ او که از ملک جهان به

خدا را از طبیب من بپرسید                      که آخر کی شود این نا توان به

گلی کان پایمال سرو ما گشت                      بود خاکش ز خون ارغوان به

به خلدم دعوت ای زاهد بفرما                   که این سیب زنخ زان بوستان به

دلا دایم گدای کوی او باش                       به حکم آنکه دولت جاودان به

جوانا سر متاب از پند پیران                        که رای پیر از بخت جوان به

شبی میگفت چشم کس ندیده است                 ز مروارید گوشم در جهان به

اگر چه زنده رود آب حیاط است                     ولی شیراز ما از اصفهان به

سخن اندر دهان دوست شکّر                     ولیکن گفته ی حافظ از آن به


موضوعات مرتبط: شعر ، ، ،
برچسب‌ها:

زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت : چرا از غنیمت های جنگی چیزی برای خود بر نمیداری و همه را به سربازانت می بخشی ؟

کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی ما چقدر بود؟

کزروس عددی را با معیار آن زمان گفت.

کوروش یکی از سربازان را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد.

سرباز در بین مردم  جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانید.

مردم هرچه در توان داشتند برای کوروش فرستادند.

وقتی که مال های گرد آوری شده را جمع آوری کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.

کوروش رو به کزروس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست ... .

اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم ...


موضوعات مرتبط: نوشته ها ، داستان های کوتاه ، ،
برچسب‌ها:

از آمدنم نبود گردون را سود

وز رفتن من جاه و جلالش نفزود

وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود

کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود!

 


موضوعات مرتبط: شعر ، ، ،
برچسب‌ها:

جمعه 2 خرداد 1393برچسب:گردون,خیام,رباعی زیبا,شعر,جاه و جلال,دنیا,گوش,بیهوده,دلیل,, | 13:22 | Morteza |

یکی از فانتزیام اینه که بابام بفهمه سیگار میکشم بعد
بیاد بزنه تو گوشم بگه کصافط چرا سیگار میکشی ؟ برو آب پرتقال بخور ! منم بگم
ترجیح میدم سیگاری رو بکشم که صادقانه روش نوشته : سرطان زا تا آبمیوه ای رو بخورم
که روش به دروغ نوشته : ۱۰۰% طبیعی … بعد بابام اشک تو چشماش جمع بشه و منم یه
لبخند نرمی بزنمو تو دود سیگارم گورمو گم کنم که دیگه با پدرم اینجوری صحبت نکنم … .




موضوعات مرتبط: ، مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 21 مهر 1392برچسب:سیگار,بابا,کصافط,گوش,آب پرتقال,سرطان زا,طبیعی,اشک,لبخند,گور,, | 19:35 | Morteza |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد