جوک های جدید

میخواستیم غذا سفارش بدیم .

داداش دهه هشتادیم میگه :من 2 پرس میخورم
.

مامانم میگه: چرا 2 پرس؟

داداشم میگه : یک پرس من میخورم...یک پرسم کودک درونم...

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

من اول فکر می کردم
یبوسَت یه جور جهت ماهواره ست

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

اولین دعوای زناشویی وقتی شکل گرفت که:

حوا با شورت آدم که از برگ بود

دلمه پخت!!!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

زندگي بدون عشق مثل شلوار بدون کشه... عشق من کجايي؟ آبروم داره مي ره!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

شاد باشین ...

 

 


موضوعات مرتبط: ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

از غریبه ای توی خیابان چیزی میپرسی و او با لبخند و حوصله جوابت رامیدهد،

وقتی مهمونات دستور غذایی رو ازت میپرسن،

وقتی هدیه ات را باز میکند و چشمهایش از خوشحالی برق میزند،

از خیابان که رد میشوی راننده ای که حق تقدم با اوست برایت میایستد و با خوشرویی اشاره میکند که رد شوی ،

وقتی دیر رسیده ای و میگوید خودش هم الان رسیده اس،

وقتی کسی را میخندانی،

وقت حرف زدن کلمه ای را گم میکنی و او زود حدسش میزند،

عجله داری که از چهار راه رد شوی و چراغ سبز میماند،

مسیرت با مسیر بعدی تاکسی یکی است،

فوت کردن قاصدک،

وقتی تو رو میرسونه و تا داخل خونه نشدی راه نمی افته،

نسیم خنک تو تابستون،

لحظه بیدار شدن از خوابی بد،

پیچ آخر جاده و سوسوی چراغ های شهر،

وقتی اخم کرده اما نمیتواند جلوی خنده اش را بگیرد،

وقتی به جای خداحافظی میگوید....میبینمت،

وقتی کسی یادش میماند که از چه چیزهایی خوشت میاید،

هوای توی گل فروشی،

بوی عطر گل نرگس،

کودکی در آغوش دیگری است اما دستانش را دراز میکند تا تو بغلش کنی،

وقتی سر امتحان یهو جواب یک سوال یادت بیاد،

آخر شب که همه خوابند ..آرامش و سکوت

و ... .


موضوعات مرتبط: نوشته ها ، ، ، ،
برچسب‌ها:

به نام حق که الحق بهترین است

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

ممنون که به ما سرزدین. اگه از مطالب لذت بردین نظر یادتون نره !؟!؟

کپی از تمام مطالب آزاده !؟!؟!


برچسب‌ها:

پنج شنبه 18 مهر 1395برچسب:دور همی ها,طنز,خنده,جالب,, | 13:44 | Morteza |

اگر هیچوقت بعد از هر لبخندی خدا را شکر نمیکنید،

حقی نخواهید داشت بعد از هر اشکی او را سرزنش کنید.

 


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

جمعه 11 مرداد 1392برچسب:جمله آموزنده,خنده,ناراحتی,خدا,, | 23:45 | Morteza |

دختر خالم تعریف میکرد:

مانتو زرد پوشیدم رفتم بیرون

یه پسره از جلوم رد شد بهم گفت: شلـه زرد :|

منم محلش نذاشتم

بعد که یخورده رفتم جلوتر صدام کرد: خانـــــــــــــوم؟

منم فک کردم میخواد چیزی بپرسه  گفتم بله ؟

گفت: پشت کمرت با دارچین بنویس یا حسین...

 

***

 

ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﺎ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﮐﻢ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺷﻪ

ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺭﻓﺘﮕﺮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﺩﺭ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﺳﺖ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ

ﺑﺒﺮﻣﺶ ؟؟؟

 

***

 

آﻫﻨﮓ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ :

ﭼﺘﻪ ... ؟؟؟؟؟

ﭼﯽ ﺷﺪﻩ .... ؟؟؟؟

ﮐﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ .... ؟؟؟؟؟

ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺗﯽ .... ؟؟؟؟؟

... ﺍﺥ ﺑﻤﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﭽﻤﻮ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ ..!!!

ﺍﻫﻨﮓ ﺷﺎﺩ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﯿﮕﻪ :

ﺧﺒﺮ ﻣﺮﮔﺶ ﺑﺮﮔﺸﺖ .. ؟؟؟؟؟

ﺍﻻﻥ ﺑﺎﻫﺎﺗﻪ ... ؟؟؟؟؟

ﮐﯿﻪ ﻃﺮﻑ .. ؟؟ !

ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯿﻪ .. ؟؟ !!

ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ... ؟؟؟ !

ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﺩﯾﺪﯾﺶ ....؟؟؟ !!

ﺩﯾﮕﻪ ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﻓﺎﺯ ﺍﺫﺍﻥ :|

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﮐﺖ !!
 
 
ادامه اضافه شد.اگه میخای بخندی بدووووووووووو...

موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:جک,خنده,لطیفه,شله زرد,هندونه,, | 18:6 | Morteza |

ﻣﮋﺩﻩ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍ )))):
.
.
.
.
.
.
.
. ...


موضوعات مرتبط: مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:دختر,دوست پسر,خنده,شارژ,پاستیل,بارون,مژده, | 17:44 | Morteza |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد